در جریان جنگ افغانستان، چندین پایگاه برای کنترل حرکت طالبان و مسیر تأمینات آن‌ها ایجاد شد. کمپ کیتینگ، که در دره‌ای محاصره‌شده توسط کوه‌ها قرار داشت، یکی از این پایگاه‌ها بود. تیراندازی مداوم طالبان به امری عادی تبدیل شده بود، اما سربازان این پایگاه تلاش می‌کردند تا احترام بزرگان روستاهای اطراف را به دست آورند و از آن‌ها برای متوقف کردن این درگیری‌ها کمک بگیرند. بااین‌حال، روزی که ۴۰۰ نیروی طالبان برای یک حمله ناگهانی گرد هم آمدند، سربازان این پایگاه مجبور شدند با کمبود مهمات، ضعف دفاعی و کمبود نیرو، برای بقای خود و بازگشت به عزیزانشان بجنگند.

فیلم "سرجیو" (Sergio) داستان زندگی سرجیو ویرا دو ملو، دیپلمات برجسته سازمان ملل متحد، را روایت می‌کند. او در مناطق بحران‌زده فعالیت می‌کند و به دنبال محافظت از جان مردم عادی، با مقامات مختلف مذاکره می‌کند. سرجیو در حال آماده شدن برای یک زندگی ساده با زنی که دوست دارد، به بغداد می‌رود تا آخرین ماموریت خود را انجام دهد. اما یک بمب‌گذاری باعث می‌شود که مقر سازمان ملل متحد روی او فرو بریزد و سرجیو در مبارزه‌ای مرگ و زندگی برای بقا قرار گیرد.

کوریولانوس اسنو در ۱۸ سالگی، سال‌ها پیش از آنکه به رئیس‌جمهور مستبد پانم تبدیل شود، جوانی خوش‌چهره و جذاب است. با اینکه خانواده اسنو دوران سختی را پشت سر می‌گذارد، او فرصتی برای تغییر سرنوشت خود می‌بیند، هنگامی که به‌عنوان مربی در دهمین دوره بازی‌های گرسنگی انتخاب می‌شود. اما خوشحالی او زمانی از بین می‌رود که متوجه می‌شود باید راهنمای دختری از منطقه فقیرنشین ۱۲ باشد.

در جریان جنگ افغانستان، جان کینلی، گروهبان ارتش ایالات متحده، با احمد، یک مترجم محلی، همکاری می‌کند. پس از یک کمین، احمد جان کینلی را نجات داده و او را از میان زمین‌های سخت و پرخطر عبور می‌دهد. پس از بازگشت به آمریکا، کینلی متوجه می‌شود که احمد و خانواده‌اش به وعده‌های داده‌شده برای انتقال به آمریکا نرسیده‌اند. بنابراین، کینلی تصمیم می‌گیرد به افغانستان بازگردد تا آن‌ها را نجات دهد پیش از آنکه طالبان به آن‌ها برسد.

هواپیمای یک تیم راگبی در یخچالی در رشته‌کوه‌های آند سقوط می‌کند. چند نفر از مسافران که از این سقوط جان سالم به در می‌برند، خود را در یکی از سخت‌ترین محیط‌ها برای بقا می‌یابند.

این فیلم یک داستان هیجان‌انگیز درباره انتقام و کشف توطئه‌ای بزرگ است که جان کلی، یک نیروی دریایی نخبه را در جستجوی عدالت قرار می‌دهد.

داستان فیلم The Promise روایتگر زندگی یک جوان ارمنی به نام مایکل است که رویای تحصیل در رشته پزشکی را دارد. او به کنستانتینوپول می‌رود تا تحصیلاتش را ادامه دهد و در آنجا با آنا، یک دختر ارمنی آشنا می‌شود و به او علاقه‌مند می‌شود. اما آنا با کریس، یک عکاس آمریکایی که به ترکیه آمده است تا نسل‌کشی ارامنه توسط ترک‌ها را مستند کند، رابطه دارد. در این میان، مثلث عشقی میان این سه نفر در سایه وحشت‌های جنگ شکل می‌گیرد.

فیلم The Lost City of Z داستان شگفت‌انگیز واقعی کاشف بریتانیایی، پرسی فوسِت را روایت می‌کند که در ابتدای قرن بیستم به آمازون سفر می‌کند و شواهدی از یک تمدن پیشرفته ناشناخته کشف می‌کند که ممکن است روزگاری در این منطقه ساکن بوده باشد. با وجود تمسخر از سوی نهاد علمی که جمعیت‌های بومی را "وحشی" می‌داند، فوسِت مصمم است که دوباره و دوباره با حمایت همسر وفادار، پسر و یار وفادارش به جنگل محبوبش بازگردد تا قضیه خود را اثبات کند، که در نهایت به ناپدید شدن مرموز او در سال ۱۹۲۵ منتهی می‌شود.

جادوگر شرور، ملکه راونا، با قدرت‌های خود متوجه می‌شود که خواهر کوچکترش، فریا، که هنوز قدرت‌هایش بروز نکرده‌اند، نه‌تنها درگیر رابطه‌ای نامشروع با نجیب‌زاده‌ای نامزد به نام اندرو است، بلکه از او باردار نیز می‌باشد. مدتی پس از تولد دختر فریا، او کشف می‌کند که اندرو نه‌تنها به وعده فرار با او عمل نکرده، بلکه فرزندشان را نیز به قتل رسانده است. در پی این غم و اندوه، قلب شکسته فریا یخ می‌زند و با ظهور ناگهانی قدرت‌هایش، که کنترل عناصر یخ است، او را می‌کشد.

داستان واقعی هنرمند بریتانیایی اکسنتریک لوئیس وین (بندیکت کامبربچ)، که نقاشی‌های بازیگوش و روان‌گردان او به طور دائمی درک عموم از گربه‌ها را تغییر داد. این داستان در اوایل قرن بیستم اتفاق می‌افتد و ما در طول آن سفر لوئیس وین را دنبال می‌کنیم که در تلاش است تا اسرار "الکتریکی" جهان را کشف کند و به این ترتیب، زندگی خود و عشق عمیقی که با همسرش امیلی ریچاردسون (کلر فوی) به اشتراک گذاشته بود را بهتر درک کند.